English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6027 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
which diffrence shall be settled only by U ..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vortex tube U وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. U خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us U برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
concentration cell corrosion U نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
azimuth deviation U اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
through U ازطریق
credit transfers U پرداخت ازطریق انتقال
licit U فروش ازطریق مزایده
credit transfer U پرداخت ازطریق انتقال
free air anomaly U اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
corners U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
corner U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
cornering U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
free thinkers U افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
geodetic surveying U تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری
reductive ad absurdum U روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
soft fails U فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
maintenance U جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
conditioning U اصلاح مشخصههای اطلاعات در یک خط انتقال صدا ازطریق تصحیح خصوصیات فازدامنه تقویت کنندههای خط شایسته سازی
difference in northing U اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
crash U توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crashes U توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crashing U توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crashingly U توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crashed U توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
umpirage U داوری
adjudication U داوری
justiceship U داوری
judgements U داوری
judgement U داوری
judgments U داوری
arbitration U داوری
remote data concentrator U وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
arbitral tribunal U دیوان داوری
judgements U دادرسی داوری
d. of judgment U روز داوری
judgement U دادرسی داوری
judgments U دادرسی داوری
arbitral award U رای داوری
arbitration committee U کمیته داوری
arbitration clause U شرط داوری
arbitration award U رای داوری
judgment U داوری دادرسی
judgement day U روز داوری
umpires U داوری کردن
umpiring U حکمیت داوری
umpiring U داوری کردن
referee U داوری کردن
refereed U داوری کردن
refereeing U داوری کردن
referees U داوری کردن
jurisdiction clause U شرط داوری
arbitrage U داوری کردن
arbitrable U قابل داوری
arbitrates U داوری کردن
judges U داوری کردن
judged U داوری کردن
judge U داوری کردن
misjudge U بد داوری کردن
misjudged U بد داوری کردن
misjudges U بد داوری کردن
arbitrated U داوری کردن
arbitrate U داوری کردن
appeal to arbitration U توسل به داوری
agreement of arbitration U قرارداد داوری
ad hoc arbitration U داوری موردی
frames of reference U چهارچوب داوری
prejudice U پیش داوری
prejudices U پیش داوری
frame of reference U چهارچوب داوری
adjudge داوری کردن
judging U داوری کردن
misjudging U بد داوری کردن
umpires U حکمیت داوری
umpire U حکمیت داوری
value judgment U داوری ارزشی
umpire U داوری کردن
arbiters U داوری کردن
arbiter U داوری کردن
adjudicates U داوری کردن
vermifuge U داوری ضد کرم
infatuated U دارای داوری بد
adjudicate U داوری کردن
the great inquest U روز داوری
arbitrating U داوری کردن
umpireship U داوری حکمیت
adjudicating U داوری کردن
umpired U داوری کردن
umpired U حکمیت داوری
tribunal of arbitration U دیوان داوری
adjudicated U داوری کردن
prejudging U پیش داوری کردن
award U حکم هیات داوری
awards U حکم هیات داوری
decisions U حکم دادگاه داوری
arbitration agreement U موافقت نامه داوری
to hold the scales even U عادلانه داوری کردن
to put to the issue U در معرض داوری گذاشتن
decision U حکم دادگاه داوری
he judged impartially U بیطرفانه داوری کرد
judicial U قطعی داوری کننده
prejudges U پیش داوری کردن
prejudged U پیش داوری کردن
prejudge U پیش داوری کردن
references U ارجاع امر به داوری
reference U ارجاع امر به داوری
arbitrating U به داوری ارجاع کردن
arbitrates U به داوری ارجاع کردن
arbitrated U به داوری ارجاع کردن
arbitrate U به داوری ارجاع کردن
awarded U حکم هیات داوری
you do me injustice U در حق من درست داوری نمیکنید
awarding U حکم هیات داوری
umpire U داوری عملیات بازرس
umpires U داوری عملیات بازرس
umpiring U داوری عملیات بازرس
minaei U از اصطلاحات داوری کاراته
umpired U داوری عملیات بازرس
that fauit will right itself U خواهد شد
twill _ U ان خواهد
judges U داوری کردن فتوی دادن
judging U داوری کردن فتوی دادن
judged U داوری کردن فتوی دادن
judge U داوری کردن فتوی دادن
he will go U خواهد رفت
he shall go U خواهد رفت
it askes for attention U دقت می خواهد
the secret will open to me U خواهد گردید
it will manifest it self U اشکار خواهد شد
permanent court of international arbitra U دیوان دایمی داوری بین المللی
submission U موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
coram non judice U درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
It wI'll overtake (befall) everyone. U دامنگیر همه خواهد شد
it will manifest it self U معلوم خواهد گشت
It wI'll clear up by morning . U تا صبح هواصاف خواهد شد
She wI'll gradually soften . U تدریجا" نرم خواهد شد
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
it will give rise to a quarrel U مایه ستیزه خواهد شد
the lord will provide U خداوسیله خواهد ساخت
The folwer wI'll die for want of water. U گل از بی آبی خشک خواهد شد
It wI'll prove to be to your disadvantage. U بضررت تمام خواهد شد
The tree wI'll die . U درخت خشک خواهد شد
She wI'll regret it bitterly. U مثل سگ پشیمان خواهد شد
Well what does he want now ? U خوب حا لاچه می خواهد ؟
What impudence!what never !what cheek! U واقعا" که خیلی رو می خواهد !
Its color wI'lll fade. U رنگش خواهد رفت
It wI'll get us into trouble. U ما را به درد سر خواهد انداخت
She wI'll survive . She wI'll pull through. U زنده خواهد ماند
the truth will out . <proverb> U یقیقت بر ملا خواهد شد .
criterion U مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
i know that he will come U من میدانم که او خواهد امد
do as you please U هر چه دلتان می خواهد بکنید
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
referee in case of need U داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
brain washing U مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
It wI'll spoil my appetite . U اشتهایم راکور خواهد کرد
he would be sure to like it U یقینا انرادوست خواهد داشت
He wI'll expedite our case. U اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
near work U کاری که نگاه نزدیک می خواهد
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
it will give rise to a quarrel U نزاعی تولید خواهد کرد
i do not u.his wanting to say U نمیفهم چرامی خواهد بماند
if he wishes to be a U اگرمی خواهد کسی بشود
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
Surely things wI'll turn out well for him in the end. U مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
Sooner or later , he wI'll find out . U دیر یا زود خواهد فهمید
She wI'll arrive on friday morning . U جمعه صبح وارد خواهد شد
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced. U بدجوری آبرویم خواهد رفت
sticker [guest] U مهمانی که نمی خواهد برود
ringing the changes U ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
She wI'll never realize this wish. U این آرزو بدلش خواهد ماند
This book wI'll be a great success . U این کتاب خیلی گه خواهد کرد
whatsoever he doeth shall p U هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
A new government wI'll take office . U حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
outputs U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
output U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). U اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
it will wear to your shape U بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
he is sanguine of success U خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
He gave us to understand that he would help us. U او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
on shall from a quo rum U جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
We shall look into the matter in due ( good ) time . U درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
discord U اختلاف
disparity U اختلاف
disparities U اختلاف
versatility U اختلاف
differences U اختلاف
schisms U اختلاف
schism U اختلاف
diversions U اختلاف
diversion U اختلاف
variance U اختلاف
discrepancy U اختلاف
Recent search history Forum search
1Potential
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1این پیج بزودی بسته خواهد شد
1he has nothing to do with it.we've had a disagreement
1he is reaching out to you
1the rate of diffusion will be less than if the pure solvent was exposed to the air
2معنی جمله ی:مادرت صلاح تو را می خواهد
2معنی جمله ی:مادرت صلاح تو را می خواهد
0بسته بندی اجناس صادراتی به چه صورت خواهد بود؟
0حد اقل چه مدت زمان طول خواهد کشید
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com